عمومیت چاقی، مشکل جوامع نابرابرِ معاصر
سیمین کاظمی*
اگر چه، هر انسانی دارای یک بدن و جسمیت منحصر به فرد و متعلق به خودش است، اما فراتر از مالکیت فردی، عوامل و شرایط اجتماعی، بدن را تحت تأثیر قرار می دهند که جملگی خارج از کنترل و اختیار فرد هستند. از این رو بدن و بدن مندی یک امر اجتماعی است که بسته به دوره های مختلف حیات اجتماعی و تاریخی بشر دستخوش تغییر و تحول قرار می شود. اندازه و ابعاد بدن از جمله ویژگی هایی است که شرایط اجتماعی، هنجارها و ارزش های موجود در هر دوره بر آن تأثیر می گذارند. در واقع، چاقی و لاغری در هر دوره ای علاوه بر آنکه ویژگی های فردی به شمار می روند، دلالت های اجتماعی معینی نیز با خود دارند. شواهد تاریخی نشان می دهد که در جوامع سنتی و توسعه نیافته چاقی یک ویژگی ارزشمند و علامتی از سلامت و ثروت و پایگاه اجتماعی بالا به حساب می آمد و این صفت حامل جذابیت و زیبایی بود، اما در جوامع مدرن و از آغاز قرن بیستم چنین تفسیری از چاقی دچار تغییری چشمگیر شد و بدن لاغر به عنوان ایده آل و مطلوب جایگزین بدن چاق گردید. بدن چاق حالا از نظر اجتماعی یک بدن داغ خورده[1] است که نوعی انحراف و کجروی فردی از ارزش های مطلوب اجتماعی تلقی می شود و می تواند تبعیض و محرومیت های متعدد و مختلف را برای افراد به ویژه زنان، دنبال بیاورد که از جمله آنها می توان به تبعیض های شغلی، آموزشی، دسترسی به خدمات سلامت و نیز اثرات منفی تبعیض بر سلامت افراد چاق اشاره کرد (1 و 2 و 3).
اکنون با استیلای مناسبات سرمایه داری بر جهان و به تبع آن با رشد روزافزون صنعت مد و زیبایی، کاهش وزن و درمان چاقی به تجارتی سودآور تبدیل شده که از یک سو با ارائه الگوهای لاغر و جذاب همچون عروسک باربی و هنرپیشه های سینما و از سوی دیگر با ویترینی رنگارنگ از روش های معقول و غیر معقول که نوید رهایی از داغ چاقی را می دهند، مدیریت بدن های چاق را تحت کنترل و سیطره گرفته است.